نرم شدن، آرد شدن، برای مثال تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او / هست پنداری غبار آسیا بر سر مرا (امیرمعزی - ۳۵)، رفیقا جام می بر یاد من خور / که زیر آسیای غم شدم آس (سنائی - ۶۲۸)
نرم شدن، آرد شدن، برای مِثال تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او / هست پنداری غبار آسیا بر سر مرا (امیرمعزی - ۳۵)، رفیقا جام می بر یاد من خور / که زیر آسیای غم شدم آس (سنائی - ۶۲۸)
لک شدن جامه، رنگ نقطه ای از آن بگردیدن. بر اثر آلودگی به چیزی یا براثر ریزش شیئی مایع نقطۀ مخالف رنگ اصلی بر آن پیدا شدن. قطرۀ مایع رنگین یا روغن بر آن افتادن و رنگ محل افتاده را تغییر دادن
لک شدن جامه، رنگ نقطه ای از آن بگردیدن. بر اثر آلودگی به چیزی یا براثر ریزش شیئی مایع نقطۀ مخالف رنگ اصلی بر آن پیدا شدن. قطرۀ مایع رنگین یا روغن بر آن افتادن و رنگ محل افتاده را تغییر دادن
بر جای خود جنبیدن. - لغ شدن تخم مرغ و میخ کوفته و هندوانه و جز آن، جنبیدن و گاه جنبانیدن آواز دادن آن. - لغ شدن دندان، جنبان شدن آن. سست شدن ریشه آن و جنبیدن با محرکی
بر جای خود جنبیدن. - لغ شدن تخم مرغ و میخ کوفته و هندوانه و جز آن، جنبیدن و گاه جنبانیدن آواز دادن آن. - لغ شدن دندان، جنبان شدن آن. سست شدن ریشه آن و جنبیدن با محرکی
جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد. - لق شدن کمر، خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره. - لق شدن یا بودن تخم مرغ، به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به سوئی شود. رجوع به لق و به لغ شود. - لق شدن یا بودن دندان یا میخ در جای خود، جنبان و متحرک بودن
جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد. - لق شدن کمر، خون از زن بیش از عادت دفع شدن و غیره. - لق شدن یا بودن تخم مرغ، به علت کهنگی و دیر ماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی به سوئی شود. رجوع به لق و به لغ شود. - لق شدن یا بودن دندان یا میخ در جای خود، جنبان و متحرک بودن